طنز | دوغ مالی
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | محمدرضا آتشین صدف
دوغمالی!
با آمدن ماه رمضان کار بعضیها درمیآید حسابی؛ برای اینکه زورشان میآید روزه بگیرند؛ ولی نمیخواهند دیگران متوجه بشوند که آنها بعله؛ برای همین مجبورند از تکنیکهای بازیگری استفاده کنند تا کسی سر از کارشان درنیاورد. شما خودتان وضعیت رقتانگیزشان را وقتی مجبورند چند ساعتی با چند روزهدار زیر یک سقف باشند، تصور کنید.
یک بندهخدایی تعریف میکرد که افطار دعوت بودیم خانه یکی از فامیل. بعد از افطار همه دور هم نشسته بودیم و از هر دری صحبت میشد. زن و شوهری وانمود میکردند که ماه رمضان را روزه میگیرند و چقدر هم بهشان سخت میگذرد. کمکم حرفها رسید به گرمای هوا و تشنگی و... که یکدفعه خانمه گفت: «امروز صبح چندتا کار داشتیم بیرون، تو آفتاب داشتیم هلاک میشدیم. ظهر که رسیدیم خونه، دوغ محلی داشتیم که از دهات برامون آورده بودند. آدم از این دوغ که میخوره، میفهمه چرا این روستاییها این قدر سر حالاند... » و همین طور با آب و تاب از فضایل این دوغ و اینکه هر کدوم دو لیوان خورده بودند و هنوز هوس داشتند که بیشتر بخورند، تعریف میکرد؛ طفلک اصلا هم حواسش نبود که تمام فیلمهایی که خودش و شوهرش برای روزهدار بودن تا آن موقع در آورده بودند، به فنا رفته بود. بیچاره شوهرش مانده بود چطور حرف را جمع کند.
باز ماست خورده بودند میشد شاید میشد آن را ماستمالی کرد ولی بدیاش این بود که دوغ خورده بودند! پدر من هم که دید اوضاع خیلی خیط است به من گفت: پسرم کانال رو عوض کن! و من ماندم در کف ایهام پدر که منظور کانال کولر است یا کانال تلویزیون؟!/918/ی704/س